ستاره شب

...دلنوشته های یک آشنا

ستاره شب

...دلنوشته های یک آشنا

روزی که باید بروم...

با تمام دلبستگی هایم باید روزی بروم! 

روزی که در تمام شب های مرده ی زندگیم ، حتی به خواب هم نمیدیدم! 

رفتن از جایی که در هوایش نفس کشیدم...  

عاشق شدم...  

و تمام از دست داده هایم را بدست آوردم!  

عاشق دلی شدم به نرمی و لطافت ابرها 

ابری که وقتی میگریست، وجود تشنه ام را سیراب میکرد...(۱) 

 

 


۱-سهراب سپهری

سلام. به وبلاگ من خوش آمدید