چنان تشنه ی بودن توام که شنیدن هر لحظه صدای تو هم سیرابم نمیکنه!!!
نمیتونم به واژه ای پناه ببرم برای این همه آشفتگی!!!
من مجنون قصه های شبونه ام...
اونجا که یکی بود به یکی نبود میرسه...
منو فریاد کن...
دنیا را بد ساخته اند...
کسی را دوست داری، تو را دوست نمی دارد...
کسی که تو را دوست دارد ،تو دوستش نمی داری...
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم
و آئین هرگز به هم نمی رسند...
و این رنج است...
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرادوست بدارد من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد من شروع کردم
وقتی که او تمام شد من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنهازندگی کردن
مثل تنها مردن
....