ستاره شب

...دلنوشته های یک آشنا

ستاره شب

...دلنوشته های یک آشنا

عشق و دوزخ...

شخصی بو که تمام زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی از دنیا رفت همه می گفتند که به بهشت رفته است.آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت.در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود .استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد.دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد.در دوزخ هیچکس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهدهر کس به آنجا برسد میتواند وارد شود.آن شخص وارد شد و آنجا ماند.چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت ویقه پترس قدیس را گرفت .پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟؟ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت:آن شخص را که به دوزخ فرستاده اید آمد و کارو زندگی مارا به هم زده.از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش مید هد...در چشمهایشان نگاه می کند ...به دردودلشان می رسد.حالا همه دارند در دوزخ باهم گفت و گو می کنند ...یکدیگر را در آغوش می کشند و می بوسند .دوزخ جای این کار ها نیست!!!بیایید و این مرد را پس بگیرید!!  

*همیشه با چنان عشقی زندگی کن که حتی  اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی...خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند*                                 

 شریف ترین دلها دلی است که اندیشه ی آزار کسان در آن نباشد

 

بهترین تصاویر در بهار بیست www.bahar-20.com


*پائولوکوئلیو